نویسه جدید وبلاگ
به تو می اندیشمتو که محبوب منی
چون تو نزدیکتر از هررگمی
تو همانی که مرا
خالق این جان تنی
به تو می اندیشم
چه ندایی داری وقت هنگامه صبح
که مرا میخوانی به حریمت که شده محفل من
و چه زیباست حریمت
به تو می اندیشم
که مرا داده ای وقت تولد
دلی از جنس محبت
همچو ایینه زیبا که فقط پرتو نورت
در میانش جلوه دارد
به خود اندیشیدم
که چرا امده ام
و کجا میرود این دل
و چرا باز به بیراه برفتم

چشم دل نابینا
کودک دل شیطان
غافل از حال دل خویشتنم
به خود اندیشیدم
که چرا خلوت این دل
شده بازیچه افراد غریب
خوب که می اندیشم
من تو را گم کردم
دستهایم تو بگیر
تا نمیرم
در غم تنهایی خویش